مفهوم واژه ی میترا و مهر:
فرهنگ ایرانی و فرهنگ زرتشتی آنچنان گسترده و دامنه دار است که هر گوشه ای از آنرا بنگریم با دریایی از دانستنیها روبرو میشویم که یکی از دلکش ترین و ژرفترین آنها همین واژه ی میترا و مهر است. میترا در زبان اوستایی میتْرَ Mithra در زبان سانسکریت میتْرَ Mitra میباشد به چمار نگاهبانِ عهد و پیمان. ریشه ی این واژه میث Mith میباشد به چمار دیدار و فراهم نمودن یگانگی و همبستگی. زمانی که تیره و تبارهای گوناگون آریایی یا هند و ایرانی در کنار یکدیگر میزیستند، به خدایان گوناگون باور داشتند. بزرگترینِ این خدایان “وارونا” نام داشت که خدای آسمان و بزرگ بود و پس از او میترا بود که جایگاه دوم و دستیار را داشت و همانگونه که از نامش پیداست خدای عهد و پیمان بود.
او بر پیمانهایی که میان اقوام گوناگون بسته میشد تا بتوانند در کنار هم درآشتی و آرامش زندگی کنند، دیده بانی میکرد. او خدایی بود بسیار نیرومند و بسیار باره بزرگداشت، بگونه ای که آنچه که او نماد آن بود یعنی پیمان و نگاهداری و وفای به آن از نیرومندترین ویژگی ها و فروزه های فرهنگی ـ شخصیتی ایرانیان به شمار می آمد و میترا خدای مهر و دوستی و پیمان بود. کسانی را که پیمان میشکستند میترا دروج (دروغ) م گفتند و آن گناهی بس بزرگ بود بگونه ای که پیمان شکنان را زیر نام میترا سزا و کیفر میدادند. این بود که میترا آرام آرام نقش خدای نبرد و جنگ را به خود گرفت. با گذشت زمان و در اوستا نام میترا به مهر برمیگردد و افزون بر ایزد یا نماد پیمان و راستگویی و دوستی، نماد نور و روشنایی نیز میشود. در وداها نیز این خدا به معنای دوست و همدم و یاری کننده آمده است.
پیدایش اشو زرتشت و تاثیر او بر مهرپرستی:
اشو زرتشت که نزدیک به چهارهزار سال پیش، هنگام پادشاهی شاه گشتاسب کیانی برای نخستین بار پیام یکتاپرستی را به گوش مردم جهان رسانید، کوشید تا پرستش اهورا مزدا را جایگزین چندگانه پرستی نماید. بنابراین مهر یا خدای آفتاب را چون دیگر خدایان آریایی از پایگاه خدایی فرود آورد. در گاتها که سروده ها و آموزشهای اشوزرتشت است هیچ کجا نامی از آنهمه خدایان گوناگون نیست وانگه همه جا از اهورامزدا، خداوند جان و خرد، یگانه آفریدگار و پروردگار و پیش برنده ی جهان نام برده میشود. براستی که دگرگونی بزرگی که اشوزرتشت در انسانها پدید آورد گذر از پندارگرایی به اندیشه گری بود. پس خدایان گوناگون دیگر جایی در خرد و اندیشه ی نیک انسانها نداشتند و این اکنون فروزه های خدایی و یا بنیانهای زندگانی بودند که بنیان پیام و آموزشهای پیامبر بودند.
زمان گذشت و دین نوبنیاد زرتشت آرام آرام در پهنه ی گسترده ی ایران زمین گسترد و جای خود را در دل و روان و اندیشه ی همگان باز کرد. چه بسا که پیروان کیشهای باستانی مانند مهر پرستان و پیشوایان کیشی آنان نیز آیین نو را پذیرفته و به آن گرویدند. اما کاری که آنان کردند وارد کردن بخشی از باورهای بنیادین خود، و اینبار بگونه ای دیگر در آیین نو بود. این بار دیگر خدایان در جایگاه خدایی نبودند وانگه به “ایزدان” دگرگون گشته بودند. ایزد، به چمار سزاوارِ ستایش. آنان نماد گشتند. مهر، شد نماد همان چیزهایی که بود: نور و روشنایی، عهد و پیمان و دلیری و جنگاوری برای پشتیبانی از آشتی و عهد و پیمان.
در بخشی از مهر یشت، که یادگاری است از فرهنگ مردم ایران زمین در دوران باستان، آمده است که: «ای زرتشت اسپنتمان؛ به مردم بیاموز که مهر و پیمان نشکنند، نه آن پیمانی که با همکیشان خود بسته اند، نه آنکه با کسان دیگر بسته اند، زیرا پیمان با هر کس بسته شود درست است و شکستن آن گناهی است بزرگ، چرا که پیمان شکنان شهر و کشور را به ویرانی و تباهی میکشانند.» (موبد کامران جمشیدی)
.: Weblog Themes By Pichak :.